الفا

      اون وقت رو کرد به اون یکی و گفت دنیا رو ببین حالا دیگه جوجه فکلیا می رن قتل انجام می دن گفتم ولی من قاتل نیستم این فقط اتهامی که هنوز ثابت نشده   یه نیش خندی زد وگفت این جمله رو همه می گن حتی تو فیلما هم همینو می گن بعد ادامه داد اینکه تو قاتلی یا نه رو خدا می دونه ولی هرچی که هست فردا که برای باز جویی بردنت خیلی قوی همه چی رو انکار کن بعدشم باگفتن جمله ی از ما گفتن بود خود دانی کف بازداشت گاه دراز کشید و خوابید دیگه دیر وقت بود منم باید کم کم می خوابیدم بعد از دو سه روز در به دری خوابیدن توی بازداشت گاهم  برای خودش غنیمت بود این قدر خسته بودم که خیلی زود خوابم برد

     نمی دونم کی وچطوری خوابیدم ولی می دونم که با صدای در آهنی بازداشت گاه از خواب بیدار شدم سربازی که درو باز کرده بود اسم منو صدا زد و خواست که با ها ش برم منم به خاطر حرفای دیشب تصمیم گرفته بودم خیلی قرص و محکم بزنم زیر همه چی من که کاری نکرده بودم تازه شاهدم داشتم برای همینم

     خیلی سریع پاشدم و رفتم طرفش سربازه ام منو برد سمت اتاق باز جویی , درشو باز کردو روی یه صندلی نشوند و رفت وقتی که داشت می رفت گفت باید صبر کنی تا مامورای بازجویی بیان  اینو گفت ورفت و درم پشت سر خودش قفل کرد

     من تا دو ساعت اون تو بودم ولی هیچ کسی نیومد اعصابم کم کم داشت خورد می شد داشتم تمر کز خودمو از دست می دادم که یهو صدای چرخیدن کلید در بازداشت گاه رو شنیدم بلا فاصله سه نفر که یکی شون سربازو دو تای دیگه شون افسر بودن اومدن تو

     سربازه توی دستش یه سینی کوچیک بود که سه تا چایی توش بود چاییها رو گذاشت روی میز ورفت از اون دوتا افسرم یکیشون نشستو از توی جیبش یه خودکار در آورد اون این خودکارو رودر طول باز جویی مدام وخیلی آهسته روی میز می کوبید نفر دومم شروع کرد طول وعرض اتاقو قدم زدن

     افسری که نشسته بود اول به خاطر تاخیر دو ساعته شون معذرت خواهی کرد وبعد گفت اینجا اتاق بازجوییه سوالاتی که ازت می پرسیم رک و صریحه امیدوارم که توهم جوابای درستی بدی تا زود تر پرونده ات بسته شه حالا به عنوان سوال اول ازت می پرسم    تا گفت سوال اول استکان چایی رو بردم سمت دهنم و سعی کردم با خوردنش خودمد خیلی آروم نشون بدم افسر بازجو ادامه داد مسولیت اون سه تا قتلو می پذیری یا نه؟ وقتی که گفت سه تا چایی تو گلوم شکست و به شدت شروع به سرفه کردم بعد از اینکه یه مقداری نفسم سر جاش اومد با تعجب پرسیدم سه تا ؟ منظورتون از سه تا چیه ؟

    ادامه دارد…

سعی بر این است که این وبلاگ در روز حداقل دو بار به روز رسانی شود